منوی اصلی


نویسندگان


آرشیو موضوعی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گلچین جملات بزرگان

داستانهای کوتاه

زندگینامه نویسندگان و بزرگان

نامه های ماندگار

نثر معاصر

نثر کهن

ریشه ضرب المثلهای فارس

اطلاعـات ادبــی

لینک دوستان

سایت رسمی دکتر الهی قمشه ای

ادبیات ایران و جهان

gps ماشین ردیاب

دیلایت فابریک

جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خرید کتاب صوتی و پی اچ دی ،ادبیات ایران و جهان و آدرس buybook.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

خرید کتاب صوتی و پی اچ دی ،ادبیات ایران و جهان


لوگوی دوستان


بر چسب ها




کبر اکسیر کیست؟

پنج شنبه 2 مرداد 1393

اکبر اکسیر متولد 4/12/1332 آستارا می باشد. دارای مدرک لیسانس ادبیات فارسی و دبیر دبیرستانهای آستارا بوده که در سال 1382 به افتخار بازنشستگی نایل آمده است.

اکبر اکسیر شاعر طنز پرداز ، در کنار پرداختن به شعر ، نقد ، طنز ، روزنامه نگاری و طراحی آرم را ادامه داده است.
وی برنده مسابقه نقد سومین جشنواره انتخاب رسانه و خبرنگاران سال 83 می باشد .تاسیس ادبی شعر کانون و برگزاری شعر شبان و تشکیل حلقه ادبی فرانو از کارهای ایشان می باشد.


کتابهای اکبر اکسیر:
درسوگ سپیداران ، بفرمائید بنشینید صندلی عزیز ، زنبورهای عسل دیابت گرفته اند ،پسته لال سکوت دندان شکن است ،کانگوروها همه جا ایساده و...

 

 


:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان و بزرگان، ،
:: برچسب‌ها: کتاب، کتاب آنلاین، کتابخانه، کتاب زیبا، کتاب ادبی، کتاب آشپزی، کتاب تاریخی،کتاب اطلاعات عمومی، کتاب شعر، کتاب انگلیسی، کتاب عالی خرید کتاب آنلاین، خرید کتاب صوتی، خرید کتاب پی دی اف، خرید بهترین کتابها، خریدصد کتاب برتر ادبیات جهان، خرید صد کتاب از دید دکتر الهی قمشه ای، خرید کتاب اینترنتی، گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،گلچین جملات بزرگان، داستانهای کوتاه، زندگینامه نویسندگان و بزرگان،دانلود شعر با صدای شاعران،نامه های ماندگار،نثرمعاصر،نثرکهن،ریشه ضرب المثلهای فارسی،دانلود تصنیف و ترانه، موسیقی سنتی،دانلودموسیقی بی کلام،دانلود دکلمه،اشعارموضوعی،گزیده بهترین اشعارفارسی،سطری ازکتاب،گزیده زیباترین جملات بزرگان،گزیده بهترین اشعار فارسی،معرفی کتابهای ادبی، اطلاعات ادبی،خلاصه کتاب،طنزادبی،مقالات ادبی، نقد ادبی،اشعارمذهبی،مناجات نامه،قالبهای شعر، مکتب های ادبی جهان،وصیت نامه بزرگان،منابع,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 4:41



زندگینامه افلاطون

پنج شنبه 2 مرداد 1393

افلاطون یا فلاطون یکی از سه فیلسوف بزرگ یونان (سقراط، افلاطون و ارسطو) می باشد.افلاطون در آتن در سال ۴۲۷ قبل از میلاد در یک خانواده متشخص آتنی متولد شد و در سال ۳۴۷ در ۸۰ سالگی درگذشت.


وی در بیست سالگی برای تکمیل معارف خود شاگرد سقراط شد. این مصاحبت و شاگردی به مدت ده سال ادامه یافت. پس از اعدام سقراط در ۳۹۹، افلاطون آتن را ترک کرد. او برای چندین سال در شهرهای یونان و کشورهای بیگانه به گردش پرداخت. پس از سفری به سیسیل در سال ۳۸۸ به آتن بازگشت و مکتبی فلسفی ایجاد کرد که به نام آکادمی مشهور است. 
افلاطون در سال ۳۸۷ پیش از میلاد آکادمی را در مکانی به همین نام بنا کرد تا به طور فراگیر به آموزش خردورزی و پژوهش در این زمینه بپردازد. ارسطو به مدت ۲۰ سال شاگرد آکادمی و پس از آن استاد بود. در آکادمی رشته‌های گوناگونی شامل ستاره‌شناسی، زیست شناسی، هندسه، اخلاق و کلام آموزانده می‌شد.
مهم‌ترین کتابی که از افلاطون به جای مانده رساله جمهور است. برخی از افلاطون‌شناسان معتقدند، افلاطون جملاتی را به این رساله افزوده و در حقیقت وی صحبت‌ها و اندیشه‌های خودش را از زبان سقراط بیان کرده‌است. در تمام آثار افلاطون می‌توان گفت‌وگوهای سقراط را با اشخاص گوناگون، بطور دقیق و با ذکر نام دید. رساله جمهور، هنر و زیبایی را از دیدگاه افلاطون و سقراط به بهترین وجه نشان می‌دهد. این رساله حاصل مکالمات سقراط با گلاوکن (برادر افلاطون)، سیمیاس، هیپوکراتس و چند فرد دیگر است.

 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان و بزرگان، ،
:: برچسب‌ها: کتاب، کتاب آنلاین، کتابخانه، کتاب زیبا، کتاب ادبی، کتاب آشپزی، کتاب تاریخی،کتاب اطلاعات عمومی، کتاب شعر، کتاب انگلیسی، کتاب عالی خرید کتاب آنلاین، خرید کتاب صوتی، خرید کتاب پی دی اف، خرید بهترین کتابها، خریدصد کتاب برتر ادبیات جهان، خرید صد کتاب از دید دکتر الهی قمشه ای، خرید کتاب اینترنتی، گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،گلچین جملات بزرگان، داستانهای کوتاه، زندگینامه نویسندگان و بزرگان،دانلود شعر با صدای شاعران،نامه های ماندگار،نثرمعاصر،نثرکهن،ریشه ضرب المثلهای فارسی،دانلود تصنیف و ترانه، موسیقی سنتی،دانلودموسیقی بی کلام،دانلود دکلمه،اشعارموضوعی،گزیده بهترین اشعارفارسی،سطری ازکتاب،گزیده زیباترین جملات بزرگان،گزیده بهترین اشعار فارسی،معرفی کتابهای ادبی، اطلاعات ادبی،خلاصه کتاب،طنزادبی،مقالات ادبی، نقد ادبی،اشعارمذهبی،مناجات نامه،قالبهای شعر، مکتب های ادبی جهان،وصیت نامه بزرگان،منابع,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 3:48



زندگینامه پروین اعتصامی

چهار شنبه 1 مرداد 1393

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی در بیست و پنجم اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی در تبریز متولد شد و در نیمه شب شانزدهم فروردین ۱۳۲۰ دار فانی را ودا گفت.او یکی از شاعران نامدار ادب فارسی و یکی از مفاخر ارزشمند خطه آذربایجان می باشد که در زمینه شعر و ادب همچنان می درخشد و از شاعران کم نظیر در این عرصه میباشد.

عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد،بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد.یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین (چاپخانه) را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود. اعتصام الملک مدیر مجله بنام (بهار) بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد .شعر زیر را پروین در ۱۲ سالگی سروده است،با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد:

ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه
پرواز کن و پریدن آموز
تا کی حرکات کودکانه؟
در باغ و چمن چمیدن آموز
رام تو نمی شود زمانه
رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز
میندیش که دام هست یا نه
بر مردم چشم ، دیدن آموز
شو روز به فکر آب و دانه
هنگام شب آرمیدن آموز

 

 

پروین ، درتیر ماه ۱۳۰۳ شمسی برابر با ماه ۱۹۲۴ میلادی در سن ۱۸ سالگی ، دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد فارغ التحصیل شد .

پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود که از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.شوهر پروین از بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت. پروین درباره دوره زناشویی خود سه بیت ذیل را سروده است:

ای گل! تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟
جز سر زنش و بدسری خار چه دیدی؟
ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو
جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟
رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت
غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

در سال ۱۳۱۴ دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت . وزارت فرهنگ در سال ۱۳۱۵ مدال درجه سه لیاقت را به پروین اعتصامی اهدا کرد ولی او این مدال را قبول نکرد.

پروین اعتصامی ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زمانی که برادرش – ابوالفتح اعتصامی – دیوانش را برای چاپ دوم آن حاضر می کرد و در حالی که آسمان ادب و فرهنگ ایران انتظار سال های متمادی خدمت مجدانه وی را داشت تا بسی غنی گردد، بی هیچ نوع سابقه کسالت، ناگهان در روز سوم فروردین ۱۳۲۰ بستری شد پزشک معالج او ، بیماری اش را حصبه تشخیص داده بود ، اما در مداوای او کوتاهی کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم به خاک سپرده شد.

خلاصه  شعري كه پروين براي سنگ مزار خود سروده است:
اين که خاک سيهش بالين است
اختر چرخ ادب پروين است 
گر چه جز تلخي از ايام نديد 
هر چه خواهي سخنش شيرين است 
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و ياسين است 
آدمي هر چه توانگر باشد
چون بدين نقطه رسد مسکين است



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان و بزرگان، ،
:: برچسب‌ها: کتاب، کتاب آنلاین، کتابخانه، کتاب زیبا، کتاب ادبی، کتاب آشپزی، کتاب تاریخی،کتاب اطلاعات عمومی، کتاب شعر، کتاب انگلیسی، کتاب عالی خرید کتاب آنلاین، خرید کتاب صوتی، خرید کتاب پی دی اف، خرید بهترین کتابها، خریدصد کتاب برتر ادبیات جهان، خرید صد کتاب از دید دکتر الهی قمشه ای، خرید کتاب اینترنتی، گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،گلچین جملات بزرگان، داستانهای کوتاه، زندگینامه نویسندگان و بزرگان،دانلود شعر با صدای شاعران،نامه های ماندگار،نثرمعاصر،نثرکهن،ریشه ضرب المثلهای فارسی،دانلود تصنیف و ترانه، موسیقی سنتی،دانلودموسیقی بی کلام،دانلود دکلمه،اشعارموضوعی،گزیده بهترین اشعارفارسی،سطری ازکتاب،گزیده زیباترین جملات بزرگان،گزیده بهترین اشعار فارسی،معرفی کتابهای ادبی، اطلاعات ادبی،خلاصه کتاب،طنزادبی،مقالات ادبی، نقد ادبی،اشعارمذهبی،مناجات نامه،قالبهای شعر، مکتب های ادبی جهان،وصیت نامه بزرگان،منابع,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 5:16



زندگینامه ژاله اصفهانی

چهار شنبه 1 مرداد 1393

دکتر ژاله اصفهانی (مستانه سلطانی) در سال ۱۳۰۰ بدنیا آمد . وی به شاعر امید معروف بود.وی در هفتم آذر ماه امسال(١٣٨٦)، در سن هشتاد و شش سالگی، در بیمارستانی در لندن زندگی را بدرود گفت و به ابدیت پیوست. او پنجاه و شش سال از عمر هشتاد و شش ساله اش را در تبعید و مهاجرت اجباری سپری کرد.

او اولین شعرش را در هفت سالگی سرود و در سیزده سالگی نام خود را به ژاله تغییر داد . وی در سال ۱۳۲۳ در دانشکد ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت نخستین مجموعه شعرش با عنوان "گل‌های خود رو" را دردوران دانشجویی در سن ۲۲ سالگی منتشر کرد.او پس از پروین اعتصامی نخستین زن ایرانی بود که کتاب شعر منتشر می کرد. در سال ١٣٢٥در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به عنوان دانشجو پذیرفته شد.در سال ١٣٢٦ و پس از وقایع آذربایجان، به علت فعالیت های سیاسی همسرش(شمس بدیع تبریزی)، همراه او ناچار به ترک ایران و مهاجرت به اتحاد شوروی شد. نخستین سالهای مهاجرت دراز مدتش را در جمهوری آذربایجان گذراند و در آن سالها دوره پنج ساله ادبیات را در دانشگاه دولتی باکو به پایان رساند. سپس درسال ١٣٣٣ همراه همسر و دو پسرش برای ادامه تحصیل به مسکو رفت و در سال ١٣٣٩ در رشته ادبیات از دانشکده دولتی لامانوسف درجه دکترا گرفت. دومین مجموعه شعر ژاله با همین عنوان "زنده رود" در سال ١٣٤٤ در مسکو منتشر شد و چهارده سال بعد، چاپ دوم آن در تهران امکان انتشار یافت. پس از سقوط سلطنت خاندان پهلوی، و در سال ١٣٥٩، ژاله پس از تحمل سی و سه سال درد و زجر دوری از میهن، به سرزمین محبوبش بازگشت و دو سه سالی در ایران بود. در همین سالها برگزیده ای از شعرهایش با عنوان " اگر هزار قلم داشتم"، در ایران انتشار یافت. " کشتی کبود" و " نقش جهان" دو برگزیده دیگر از شعرهایش بودند که در سالهای ١٣٥٧ و ١٣٥٩ در تاجیکستان و مسکو منتشر شدند. پس از دو سال دوباره ایران را ترک کرد و به انگلستان رفت و دو دهه پایانی زندگی اش را در شهر لندن گذراند. در این دو دهه چند مجموعه شعر از او انتشار یافت. نخستین آنها " البرز بی شکست" بود که چاپ نخستش در سال ١٣٦٢ در لندن و چاپ دومش در سال ١٣٦٥ در نیویورک انتشار یافت. پس از آن، در سال ١٣٦٥ "ای باد شرطه" در لندن منتشر شد. همچنین برگزیده ای از شعرهایش با عنوان "خروش خاموشی" در سال ١٣٧١ در سوئد، برگزیده ای دیگر با عنوان "سرود جنگل" در سال ١٣٧٣ در لندن، "ترنم پرواز" در سال ١٣٧٥ در لندن و "موج در موج" در سال ١٣٧٦ در تهران منتشر شده است. آخرین مجموعه شعری که از دکتر ژاله اصفهانی منتشر شد "شکوه شکفتن" نام داشت که در سال ١٣٨١ در لندن انتشار یافت.

به روی سـنگ مــزارم به شــعله بنویســید
که سوخت در طلب این تشنه کام آزادی
چه عاشقانه به دیدار آفتاب شتافت
که بشکفد سحر سرخ فام آزادی

کتابهای ژاله اصفهانی:
گل های خود رو ، زنده رود ، اگر هزار قلم داشتم ، کشتی کبود ، نقش جهان ، البرز بی شکست ، خروش جنگل ، ای باد شرطه ، ترنم پرواز ، موج در موج ، شکوه شکفتن و...



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان و بزرگان، ،
:: برچسب‌ها: کتاب، کتاب آنلاین، کتابخانه، کتاب زیبا، کتاب ادبی، کتاب آشپزی، کتاب تاریخی،کتاب اطلاعات عمومی، کتاب شعر، کتاب انگلیسی، کتاب عالی خرید کتاب آنلاین، خرید کتاب صوتی، خرید کتاب پی دی اف، خرید بهترین کتابها، خریدصد کتاب برتر ادبیات جهان، خرید صد کتاب از دید دکتر الهی قمشه ای، خرید کتاب اینترنتی، گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،گلچین جملات بزرگان، داستانهای کوتاه، زندگینامه نویسندگان و بزرگان،دانلود شعر با صدای شاعران،نامه های ماندگار،نثرمعاصر،نثرکهن،ریشه ضرب المثلهای فارسی،دانلود تصنیف و ترانه، موسیقی سنتی،دانلودموسیقی بی کلام،دانلود دکلمه،اشعارموضوعی،گزیده بهترین اشعارفارسی،سطری ازکتاب،گزیده زیباترین جملات بزرگان،گزیده بهترین اشعار فارسی،معرفی کتابهای ادبی، اطلاعات ادبی،خلاصه کتاب،طنزادبی،مقالات ادبی، نقد ادبی،اشعارمذهبی،مناجات نامه،قالبهای شعر، مکتب های ادبی جهان،وصیت نامه بزرگان،منابع,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 5:2



زندگینامه علی اشتری

چهار شنبه 1 مرداد 1393

علی اشتری متخلص به فرهاد (فرهاد) به سال 1301 شمسي در خانداني اهل فرهنگ و ادب و هنر بدنيا آمد. و در يازده دي ماه سال 1340 پيش از چهل سالگي بدرود حيات گفت.

پدر ایشان احمدخان اشتري شاعر و نقاش بود و صاحب مناصب مهم دولتي؛ از جمله مدتي عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي بود. 

علي اشتري در نزد پدر برخي از فنون ادب را آموخت و تحصيلات خود را در مدرسه­ي شرف که از مراکز صاحب نام آموزش محسوب مي­شد، به پايان رساند. او از نوجواني به سرودن پرداخت و تخلص فرهاد را براي خود برگزيد. وي اولين مجموعه از سروده­هاي خود را در سال 1324 ش به نام «ستاره­ي سحري» در تهران منتشر کرد. با موسيقي دانان و شاعران دوستي و مصاحبت داشت و در انجمن ادبي ايران که در منزل استاد محمدعلي ناصح برگزار مي­شد حضور مي­يافت و با شاعران پيشکسوت مانند رهي معيري، ابوالحسن ورزي، اميري فيروزکوهي و برخي از هم نسلان خود مانند مهرداد اوستا، مشفق کاشاني، گلشن کردستاني، بيژن ترقي، نياز کرماني و بهادر يگانه دوستي و مراوده داشت. 

علي اشتري (فرهاد) در سرودن انواع شعر به اسلوب پيشينيان توانا بود، اما با روحيه و عوالم حساس و عاطفي­اش، غزل برايش جذبه­ي افزون­تري داشت. وي در يازده دي ماه سال 1340 ش پيش از چهل سالگي بدرود حيات گفت.



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان و بزرگان، ،
:: برچسب‌ها: کتاب، کتاب آنلاین، کتابخانه، کتاب زیبا، کتاب ادبی، کتاب آشپزی، کتاب تاریخی،کتاب اطلاعات عمومی، کتاب شعر، کتاب انگلیسی، کتاب عالی خرید کتاب آنلاین، خرید کتاب صوتی، خرید کتاب پی دی اف، خرید بهترین کتابها، خریدصد کتاب برتر ادبیات جهان، خرید صد کتاب از دید دکتر الهی قمشه ای، خرید کتاب اینترنتی، گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،گلچین جملات بزرگان، داستانهای کوتاه، زندگینامه نویسندگان و بزرگان،دانلود شعر با صدای شاعران،نامه های ماندگار،نثرمعاصر،نثرکهن،ریشه ضرب المثلهای فارسی،دانلود تصنیف و ترانه، موسیقی سنتی،دانلودموسیقی بی کلام،دانلود دکلمه،اشعارموضوعی،گزیده بهترین اشعارفارسی،سطری ازکتاب،گزیده زیباترین جملات بزرگان،گزیده بهترین اشعار فارسی،معرفی کتابهای ادبی، اطلاعات ادبی،خلاصه کتاب،طنزادبی،مقالات ادبی، نقد ادبی،اشعارمذهبی،مناجات نامه،قالبهای شعر، مکتب های ادبی جهان،وصیت نامه بزرگان،منابع,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 4:50



زندگینامه جان اشتاین بک

چهار شنبه 1 مرداد 1393

جان اشتاین بک یا جان استاینبک،1968 در کالیفرنیا به دنیا آمد.وی یکی از معروفترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا و از برندگان جایزه نوبل ادبیات است.اشتاین بک در سال 1902 درگذشت.

اشتاين بك از همان اولين داستان هاي كوتاهش مصمم به جانبداري و حمايت از طبقات ضعيف و ناتوان است .جان اشتاين بك در اولين كتاب مجموعه داستان هاي كوتاه خود به نام «دشت هاي سبز آسمان » كه در سال 1932 به چاپ رساند، به تشريح شرايط سخت و طاقت فرساي جماعتي از زارعين مزدبگير جنوب كاليفرنيا مي پردازد.
سه سال بعد در 1935 «ذرت داغ » را منتشر كرد كه شهرت ناگهاني را برايش در پي داشت . در سال 1939 بود كه به زعم بي شماري از منتقدين و صاحبنظران ادبي ، برجسته ترين رمان خود، «خوشه هاي خشم » را عرضه كرد، رماني كه اكنون جزو چهل اثر كلاسيك ادبي قرن گذشته محسوب مي شود. رمان ماجراي سفر طولاني خانواده «جاد» از اكلاهاما تا كاليفرنيا در جست وجوي به دست آوردن زميني براي خودشان است ، مزرعه يي كه بر روي آن كار كنند. اين رمان به كارگرداني جان فورد به روي پرده سينما رفت و به اين ترتيب هم رمان و هم فيلم با ماندگارترين آثار كلاسيك جهان در محكوميت بي عدالتي و ستايش همبستگي انسان ها بدل شدند.
    اشتاين بك در سال 1952 «شرق عدن » را منتشر ساخت كه نسخه سينمايي آن نيز به موفقيت و فروش چشمگيري دست يافت . اما او كه در 1962 برترين افتخار ادبي جهان يعني جايزه نوبل در ادبيات را به خود اختصاص داد.
در 1939 «موش ها و آدم ها» را با بازي به ياد ماندني «لون چاني » در نقش «لني » به نمايش در آورد و يك سال بعد جان فورد «خوشه هاي خشم » را بر روي پرده عريض سينما و با بازيگري خيره كننده «هنري فوندا» جان بخشيد. «ذرت داغ » هم كه با انتشارش شهرت را براي اشتاين بك به ارمغان آورده بود توسط «ويكتور فلمينگ » كارگردان بزرگ سينما به روي پرده رفت .اشتاين بك همچنين از روي يكي از موفق ترين داستان هاي خود «پوني سرخ » فيلمنامه يي نوشت كه در سال 1949 به نمايش در آمد. اما همكاري بي نظير و پرثمر وي در عرصه سينما، نوشتن ديالوگ هاي قوي فيلم «زنده باد زاپاتا» به كارگرداني «اليا كازان » بود، فيلمي كه با بازي فوق العاده «مارلون براندو» در نقش رهبر انقلابي و شورشي مكزيكي در حافظه تاريخي سينما ماندگار شد.

کتابهای جان اشتاین بک:
خوشه هاي خشم – فنجان زرين – چمنزارهاي بهشتي – به خداي ناشناخته – تور تيلافلت –درياي كورتز – جريده روسي – سلطنت كوتاه – پنجشنبه دلپذير – در نبرد مشكوك – يابوي كهر – موش‌ها و آدم‌ها – دره دراز – دهكده از ياد رفته – ماه پنهان است – راسته كنسرو سازان – اتوبوس سرگردان – مرواريد – آتش درخشان – زمستان – نارضائي ما – چراگاههاي آسمان – ولگردان جام طلا – بانوي سرخ دهكده – شرق يهشت.

 

 


:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان و بزرگان، ،
:: برچسب‌ها: کتاب، کتاب آنلاین، کتابخانه، کتاب زیبا، کتاب ادبی، کتاب آشپزی، کتاب تاریخی،کتاب اطلاعات عمومی، کتاب شعر، کتاب انگلیسی، کتاب عالی خرید کتاب آنلاین، خرید کتاب صوتی، خرید کتاب پی دی اف، خرید بهترین کتابها، خریدصد کتاب برتر ادبیات جهان، خرید صد کتاب از دید دکتر الهی قمشه ای، خرید کتاب اینترنتی، گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،گلچین جملات بزرگان، داستانهای کوتاه، زندگینامه نویسندگان و بزرگان،دانلود شعر با صدای شاعران،نامه های ماندگار،نثرمعاصر،نثرکهن،ریشه ضرب المثلهای فارسی،دانلود تصنیف و ترانه، موسیقی سنتی،دانلودموسیقی بی کلام،دانلود دکلمه،اشعارموضوعی،گزیده بهترین اشعارفارسی،سطری ازکتاب،گزیده زیباترین جملات بزرگان،گزیده بهترین اشعار فارسی،معرفی کتابهای ادبی، اطلاعات ادبی،خلاصه کتاب،طنزادبی،مقالات ادبی، نقد ادبی،اشعارمذهبی،مناجات نامه،قالبهای شعر، مکتب های ادبی جهان،وصیت نامه بزرگان،منابع,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 4:18



زندگینامه فلورانس اسکاول شین

چهار شنبه 1 مرداد 1393

فلورانس اسکاول شین در سپتامبر سال 1871، در "فیلادلفیایی" به دنيا آمد.اسکاول شین فیک نویسنده و نقاش معمولی نبود وی با سخنان و کتابهایش باعث تجلی روح افراد شد و هزاران تن از مردمان را در گشودن گره‌ها و از بين بردن دشواري‌هاي زندگی شان یاری کرد.وي سالها در نیویورک، دانش الهي را تدریس می‌کرد. افراد بی‌شماری در کلاسهایش شرکت می‌جستند و از این راه، پیام معنویت را به بخش گسترده‌اي از مردم می‌رساند.وی در ۱۷ اکتبر ۱۹۴۰ میلادی درگذشت.

کتابهای او نه تنها در امریکا، بلکه در خارج از اين كشور نیز پُر شمارگان بودند و جای خود را در دور افتاده‌ترین دهکده‌ها یا دورترین شهرهای اروپایی و باور نکردنی‌ترین سرزمين‌هاي جهان باز می‌کردند. 
معروفترین كتاب او، با نام "چهار اثر از فلورانس اسكاول شين"، برگردان خانم گیتی خوشدل بوده و تاكنون، شصت بار به چاپ رسيده است. این کتاب، گنجينه‌‌ای از چهار اثر زیر است :
1- بازی زندگی و راه این بازی
2- گفتار تو، عصای معجزه‌گر تو است
3- در مخفی كاميابي
4- نفوذ گفتار
فلورانس اسکاول شین، در گنجينه‌ي چهار کتاب خود که در ایران نیز فروش بالايي یافته، با زبان بسیار ساده و روان، لُب کلام و چكيده‌ي عرفان را بیان می‌کند و نيروي روح آدمی و جایگاه او را یادآور می‌گردد و با نفوذ گفتارش، چنان در جان آدمی رخنه مي نمايد که آدمي باور می‌کند و ایمان می‌آورد که می‌تواند؛ آری، به راستي می‌تواند آنی باشد که می‌خواهد و بايد باشد و به جایی می‌تواند برسد که جایگاه بلندمرتبه‌ي انساني است.

 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان و بزرگان، ،
:: برچسب‌ها: کتاب، کتاب آنلاین، کتابخانه، کتاب زیبا، کتاب ادبی، کتاب آشپزی، کتاب تاریخی،کتاب اطلاعات عمومی، کتاب شعر، کتاب انگلیسی، کتاب عالی خرید کتاب آنلاین، خرید کتاب صوتی، خرید کتاب پی دی اف، خرید بهترین کتابها، خریدصد کتاب برتر ادبیات جهان، خرید صد کتاب از دید دکتر الهی قمشه ای، خرید کتاب اینترنتی، گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،گلچین جملات بزرگان، داستانهای کوتاه، زندگینامه نویسندگان و بزرگان،دانلود شعر با صدای شاعران،نامه های ماندگار،نثرمعاصر،نثرکهن،ریشه ضرب المثلهای فارسی،دانلود تصنیف و ترانه، موسیقی سنتی،دانلودموسیقی بی کلام،دانلود دکلمه،اشعارموضوعی،گزیده بهترین اشعارفارسی،سطری ازکتاب،گزیده زیباترین جملات بزرگان،گزیده بهترین اشعار فارسی،معرفی کتابهای ادبی، اطلاعات ادبی،خلاصه کتاب،طنزادبی،مقالات ادبی، نقد ادبی،اشعارمذهبی،مناجات نامه،قالبهای شعر، مکتب های ادبی جهان،وصیت نامه بزرگان،منابع,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 4:4



برتولت برشت شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی

دو شنبه 30 تير 1393

شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی

 

می گویند:زمانی که داری، بخور، بنوش و شادباش.
اما چگونه می توانم بخورم و بیاشامم
هنگامی که می دانم
آن چه را که خوردنی است
از دست گرسنه ای ربوده ام
و تشنه ای به لیوان آب من محتاج است برتولت برشت

 

پسرم می پرسد :
چرا باید ریاضی بخوانم ؟
دلم می خواهد بگویم لازم نیست
بی خواندن هم خواهی دانست دو تکه نان
بیش از یک تکه است.... برتولت برشت

 

آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد
آقای نخست وزیر دود نمی کشد
آقای نخست وزیر در خانه ای حقیر اقامت دارد  
ولی بیچارگان حتی خانه ی حقیری هم ندارند .


کاش گفته می شد :
آقای نخست وزیر مست است
آقای نخست وزیر دودی است
اما حتی یک فقیر میان مردم نیست. برتولت برشت

 

تو میگویی: مدت دراز امیدوار بودم.دیگر نمی توانم 
امیدوار باشم

به چه دل بسته ای؟
به اینکه جنگ،آسان است؟
این سخن مقبول نیست
روزگار ما از آنچه می انگاشتی بدتر است
روزگار ما چنین است:
اگر ما کاری را مردانه انجام ندهیم معدومیم.
اگر نتوانیم کاری کنیم که هیچ کس از ما انتظار ندارد
از دست رفته ایم
دشمنان منتظرند  
تا خسته شویم
هنگامی که نبرد در شدیدترین مرحله است
و جنگجویان در خسته ترین حال
جنگجویانی که خسته ترند
شکست خوردگان صحنه ی نبردند برتولت برشت

  

در کتابهای کهن آمده است که فرزانه کیست
آنکه خود را از کشمکشهای جهان دور نگاه می دارد
عمر کوتاه را بدون بیم به سر می آورد
از زور بهره نمی جوید
بدی را با نیکی پاسخ می دهد
و آرزوهایش را فراموش می کند
اما اینهمه را من نمی توانم
به راستی که در روزگاری تیره زندگی می کنم... برتولت برشت

 

زور، می گوید: آنچه هست این گونه خواهد ماند
هر صدائی جز صدای حاکمان خاموش!...  
لیک بسیاری به خیل بردگان، نومید، می گویند:
آنچه می خواهیم ما هرگز نمی آید...
هان و هان تا زندگی باقی است واژۀ هرگز نباید گفت
آنچه محکم بود دیگر نیست 
آنچه هست اکنون، این چنین دیگر نخواهد ماند.
حاکمان آنگه که حرف خویش بس کردند
حرف ِ محکومان شود آغاز. 
پس، که را یارای آن باشد که «هرگز» بر زبان آرد؟
دیرپائی ستمکاران، متکی بر کیست؟ 
بی گمان بر ما.
محو استیلای جباران، متکی بر کیست؟
همچنان برما. 
ای فرو افتاده، برپا خیز!
ای سپر انداخته، بستیز! 
کیست بتواند ببندد راه بر آن کس که از وضع خود آگاه است؟
پس، تودۀ مغلوب امروزین، فاتح فردا ست
وان زمان، «هرگز»، بی گمان «امروز» خواهد شد. برتولت برشت

 

ای دوست ، از پرسیدن شرم مكن!
مگذار كه با زور ، مجبور به پذیرفتن شوی.
خود به دنبال اش بگرد!
آن چه را كه خود نیاموخته یی، انگار كن كه نمی‌دانی...  برتولت برشت

 

با مردم، مهربانم
به سنت ایشان، كلاهی اطو شده بر سر می‌گذارم
می‌گویم:آنها جانوران بسیار گندی هستند
و می‌گویم:مهم نیست. من خود نیز چنینم... برتولت برشت

 

تنگ غروب،مردان را گرد خود می‌آورم
ما یكدیگر را "نجیب‌زاده" می‌نامیم
آنها پاهایشان را روی میز من دراز می‌كنند
و می‌گویند:"وضع ما بهتر خواهد شد."و من
نمی‌پرسم:كی؟ برتولت برشت

 

صورت حسابت را خودت جمع بزن
این تویی که باید بپردازی اش
روی هر رقمی انگشت بگذار
و بپرس: این برای چیست؟  برتولت برشت

 

به همه آن چيزها كه حس مي كني
به همه آن چيزها كه احساسشان مي كني كمترين اهميتي نده
گفته است بدون تو نمي تواند زندگي كند تو اما بيانديش كه در ديدار دوباره
تو را به جا خواهد آورد؟!...
لطفي در حقم كن و خيلي زياد دوستم نداشته باش
از آخرين باري كه دوستم داشتند به بعد حتي كمترين محبتي نديدم برتولت برشت

 

برايم بنويس، چه تنت هست؟ لباست گرم است؟
برايم بنويس، چطوري ميخوابي؟ جايت نرم است؟
برايم بنويس، چه شکلي شده اي؟ هنوز مثل آن وقت ها هستي؟
برايم بنويس، چه کم داري؟ بازوان مرا؟
برايم بنويس، حالت چطور است؟ خوش مي گذرد؟
برايم بنويس، آن ها چه مي کنند؟ دليريت پا برجاست؟
برايم بنويس، چه کار ميکني؟ کارت خوب است؟
برايم بنويس، به چه فکر مي کني؟ به من؟
مسلماً فقط من از تو مي پرسم!
و جواب ها را مي شنوم که از دهان و دستت مي افتند
اگر خسته باشي، نمي توانم
باري از دوشت بردارم.
اگر گرسنه باشي، چيزي ندارم که بخوري.
و بدين سان گويا از جهان ديگري هستم
چنان که انگار فراموشت کرده ام. برتولت برشت

 

در حالی که ما نیز آگاهیم
حتی نفرت از فرودستان هم
چهره را زشت میکند
حتی خشم از ستم نیز
صدا را خشن می سازد
نتوانستیم خود،انسان باشیم...
 برتولت برشت

 

من در روزگاری تیره زندگی میکنم
در روزگاری که سخن گفتن ساده،نشان بیخردی است
و پیشانی بی چین،نشان بی تفاوتی
آری،آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است...
 برتولت برشت

 



:: موضوعات مرتبط: گلچین اشعار شاعران ایران و جهان، ،
:: برچسب‌ها: اشعار برتولت برشت, اشعار زیبا, اشعار عرفانی, اشعار عاشقانه, زندگینامه برتولت برشت,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 4:46



بابا طاهر عریان همدانی

دو شنبه 30 تير 1393

عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره
چمن پر سبزه صحرا لاله زاره  
دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیـــــای دنی بی اعتباره  بابا طاهر

 


 
دلا خوبـــان دل خونیــــن پســـندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند  
متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست
گروهــــی آن گروهی این پســـندند بابا طاهر

 

جدا از رویت ای ماه دل افروز
نه روز از شو شناسم نه شو از روز  
وصــالت گر مـرا گردد میســر
هـــمه روزم شـــود چون عید نوروز  بابا طاهر

 

یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد  
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد  بابا طاهر

 

هر آنکس مال و جاهش بیشتر بی
دلــش از درد دنــیا ریشــــتر بی  
اگر بر سر نهی چون خســروان تاج
به شیرین جانت آخر نیشتر بی بابا طاهر


 
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقیــــن از بند و از زنـــدان نترســـد 
دل عـــاشـــــق بــود گــــرگ گرســـنـه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد بابا طاهر

 

درخت غم بجانم کرده ریشه
بدرگــــــاه خدا نالــــم همـیـشــــه  
رفیـــقان قدر یکدیــــگر بدانید
اجل سنگست و آدم مثل شیشه بابا طاهر

 

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل  
بــود قدر تو افـــزون از مــلایـــک
تو قــدر خـود نمیـــدانی چه حاصل  بابا طاهر

 

خوشــا آندل کــه از خود بیخبر بــی
ندونه در ســـفر یا در حضر بی  
بکوه و دشت و صحرا همچو مجنون
پی لیلی دوان با چشم تر بی بابا طاهر

 

دلا راهت پر از خار و خسک بی
گــذرگــاه تـو بـــر اوج فـلـــــک بــی  
شـــب تــار و بیـــابان دور منــزل
خوشا آنکس که بارش کمترک بی بابا طاهر


 
خدایی که مکانش لامکان بی
صفابخــش جمــال گلــرخـان بی  
پدید آرنده‌ی روز و شب و خلق
که بر هر بنده او روزی رسان بی  بابا طاهر

 

عزیزا کاسه‌ی چشمم ســرایت
میان هردو چشمم جای پایت  
از آن ترسم که غافل پا نهی تو 
نشــنید خـــار مژگــانـم بپایت بابا طاهر

 

به صحرا بنگرم صــحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم  
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم  بابا طاهر

 

مرا نه سر نه ســــامان آفریدن
پریشانم پریشــان آفریدند  
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند  بابا طاهر

 

بیا تا دست ازین عالم بداریم
بیا تا پای دل از گل برآریم  
بیا تا بردباری پیشـــه سازیم
بیا تا تخم نیکوئی بکاریم  بابا طاهر

 

مکن کاری که پا بر ســـنگت آیو
جهان با این فراخـی تنگت آیو  
چو فردا نامه خوانان نامه خونند
تو وینی نامه‌ی خود ننگت آیو  بابا طاهر

 

زدســـت دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد  
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنــم بر دیــده تا دل گــــردد آزاد بابا طاهر

 

خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی  
خوشا آنانکــه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشـــان بی  بابا طاهر


 
خوشــا آنانکه تن از جان نداننــد
تن و جانی بجز جانان ندانند  
بدردش خو گرند سالان و ماهان
بدرد خویشــتن درمان ندانند  بابا طاهر

 

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ  
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ  بابا طاهر

 

به قبرستان گذر کردم کم وبیش
بدیدم قبر دولتـــمند و درویــش  
نه درویش بیکفن در خــاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش بابا طاهر
  



:: موضوعات مرتبط: گلچین اشعار شاعران ایران و جهان، ،
:: برچسب‌ها: اشعار بابا طاهر, اشعار زیبا, اشعار عرفانی, اشعار عاشقانه, زندگینامه بابا طاهر,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 4:42



ایرج جنتی عطائی

دو شنبه 30 تير 1393

تو اگر میداستی
که چه زخمی دارد
که چه دردی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمی پرسیدی
آه ای مرد چرا تنهائی ايرج جنتی عطائی

 

 

شب آشیان شبزده
چکاوک شکسته پر
رسیده ام به ناکجا
مرا به خانه ام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو مانده ای و بغض من
از این چراغ مردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه ام ببر
که شهر ، شهر یار نیست ايرج جنتی عطائی

 

تو نمی دانی
چگونه خدا را
تیرباران می کنند
تا شیطان ها را بترسانند .
چگونه گل ها را گردن می زنند
و کبوتران را داغ .
چگونه خونِ نفت
در رگِ جوی هایِ طمع
دَلَمه می بندد .
چگونه درختان دار می شوند
و دست ها تازیانه .
و ایران چگونه
- تکه تکه می شود
زیرِ ساطورِ وحشت ... ايرج جنتی عطائی

 

بگذار سربازان
بچه ها را
تیرباران کنند 
که هر فرمانِ “آتش”
اعتراف به
حضورِ ظلمت است ... ايرج جنتی عطائی

 

 

برای من که در بندم 
چه اندوه آوری ای تن 
فراز وحشت داری 
فرود خنجری ای تن 
غم آزادگی دارم 
به تن دلبستگی تا کی ؟
به من بخشیده دلتنگی 
شکستن های پی در پی 
در این غوغای مردم کش 
در این شهر به خون خفتن 
خوشا در چنگ شب مردن 
ولی از مرگ شب گفتن 
چرا تن زنده و عاشق 
کنار مرگ فرسودن 
چرا دلتنگ آزادی 
گرفتار قفس بودن 
قفس بشکن که بیزارم 
از آب و دانه در زندان 
خوشا پرواز ما حتی 
به باغ خشک بی باران... ايرج جنتی عطائی

 

با توام ، با تو که دستت 
دست دنیا ساز رنجه 
با توام با تو که بغضت 
معنی آواز رنجه 
اگه یخ باد ستمگر
پی قتل عام برگه 
اگه این باغ برهنه 
باغ تاراج تگرگه 
اگه بی پناهی گل 
رنگ بی پناهی ماست 
دستتو بذار تو دستم وقت پیوند درختاست 
رو تن سخت درختا 
بنویس و دوباره بنویس
که شکست یک شقایق 
مرگ باغ ، مرگ بهار نیست ايرج جنتی عطائی

 

شعر من از عذاب تو ، گزند تازیانه شد 
ضجه ی مغرور تنم ، ترنم ترانه شد 
حماسه ی زوال من ، در شب تلخ گم شدن 
ضیافت خواب تو را ، قصه ی عاشقانه شد 
برای رند در به در ، این من عاشق سفر 
وای که بی کرانی حصار تو کرانه شد... ايرج جنتی عطائی

 

ضیافت های عاشق را 
خوشا بخشش ، خوشا ایثار 
خوشا پیدا شدن در عشق 
برای گم شدن در یار 
چه دریایی میان ماست 
خوشا دیدار ما در خواب 
چه امیدی به این ساحل 
خوشا فریاد زیر آب 
خوشا عشق و 
خوشا خون جگر خوردن 
خوشا مردن 
خوشا از عاشقی مردن 
اگر خوابم اگر بیدار 
اگر مستم اگر هوشیار 
مرا یارای بودن نیست 
تو یاری کن مرا ای یار 
تو ای خاتون خواب من 
من تن خسته را دریاب... ایرج جنتی عطائی

 

به خاطر آور ، که آن شب به برم 
گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم 
کنون جدایی نشسته بین ما 
پیوند یاری ، شکسته بین ما 
گریه می کنم 
با خیال تو 
به نیمه شب ها 
رفته ای و من 
بی تو مانده ام 
غمگین و تنها 
بی تو خسته ام 
دل شکسته ام 
اسیر دردم
از کنار من 
می روی ولی 
بگو چه کردم 
رفته ای و من آرزوی کس 
به سر ندارم 
قصه ی وفا با دلم مگو 
باور ندارم ايرج جنتی عطائی

 

تو کدوم کوهی که خورشید 
از تو چشم تو می تابه 
چشمه چشمه ابر ایثار 
روی سینه ی تو خوابه 
تو کدوم خلیج سبزی
که عمیق ، اما زلاله 
مثل اینه پاک و روشن 
مهربون مثل خیاله 
کاش از اول می دونستم 
که تو صندوقچه ی قلبت 
مرهمی داری برای 
زخم این همیشه خسته 
کاش از اول می دونستم 
که تو دستای نجیبت 
کلیدی داری برای 
درای همیشه بسته 
تو به قصه ها می مونی 
ساده اما حیرت آور 
شوق تکرار تو دارم 
وقتی می رسم به آخر ... ايرج جنتی عطائی

 

آدم خیلی حقیره بازیچهء تقدیره
پل بین دو مرگه مرگی که ناگزیره
حتی خود تولد آغاز راه مرگه
حدیث عمر و آدم حدیث باد و برگه
آغاز یک سفر بود وقتی نفس کشیدیم
با هر نفس هزار بار به سوی مرگ دویدیم
تو این قمار کوتاه نبرده هستی باختیم
تا خنده رو ببینیم از گریه آینه ساختیم... ايرج جنتی عطائی

 

 

برای خواب معصومانه ی عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم
کمک کن سایه بونی از ترانه
برای خواب ابریشم بسازیم
کمک کن با کلام عاشقانه
برای زخم شب مرهم بسازیم
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن... 
ايرج جنتی عطائی

 

تو فکر یک سقفم 
یک سقف بی روزن 
یک سقف پا برجا 
محکم تر از آهن 
سقفی که تن پوش هراس ما باشه 
تو سردی شبها لباس ما باشه 
سقفی اندازه ی قلب من و تو 
واسه لمس تپش دلواپسی 
برای شرم لطیف اینه ها 
واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف با تو از گل 
از شب و ستاره می گم 
از تو و از خواستن تو 
میگم و دوباره می گم 
زندگیمو زیر این سقف 
با تو اندازه می گیرم 
گم می شم تو معنی تو 
معنی تازه می گیرم ... ایرج جنتی عطائی

 

تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته 
تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی 
اهل هر جا که باشی 
قاصد شکفتنی ... ايرج جنتی عطائی



:: موضوعات مرتبط: گلچین اشعار شاعران ایران و جهان، ،
:: برچسب‌ها: خرید کتاب آنلاین، خرید کتاب صوتی، خرید کتاب پی دی اف، خرید بهترین کتابها، خریدصد کتاب برتر ادبیات جهان، خرید صد کتاب از دید دکتر الهی قمشه ای، خرید کتاب اینترنتی، گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،گلچین جملات بزرگان، داستانهای کوتاه، زندگینامه نویسندگان و بزرگان،دانلود شعر با صدای شاعران،نامه های ماندگار،نثرمعاصر،نثرکهن،ریشه ضرب المثلهای فارسی،دانلود تصنیف و ترانه، موسیقی سنتی،دانلودموسیقی بی کلام،دانلود دکلمه،اشعارموضوعی،گزیده بهترین اشعارفارسی،سطری ازکتاب،گزیده زیباترین جملات بزرگان،گزیده بهترین اشعار فارسی،معرفی کتابهای ادبی، اطلاعات ادبی،خلاصه کتاب،طنزادبی،مقالات ادبی، نقد ادبی،اشعارمذهبی،مناجات نامه،قالبهای شعر، مکتب های ادبی جهان،وصیت نامه بزرگان،منابع,

نوشته شده توسط فروغ در ساعت 4:35



درباره



به وبلاگ من خوش آمدید
newtrade35@yahoo.com


مطالب پیشین

جایزه ادبی نوبل
نثر چیست؟
ادبیات عرفانی چیست؟
ادبیات شفاهی چیست؟
نقد ادبی چیست؟
متشکرم
اندوه
دوشس و جواهر فروش
زندگینامه الکساندر پوپ
زندگینامه آلبر کامو
کبر اکسیر کیست؟
زندگینامه افلاطون
زندگینامه پروین اعتصامی
زندگینامه ژاله اصفهانی
زندگینامه علی اشتری
زندگینامه جان اشتاین بک
زندگینامه فلورانس اسکاول شین
زندگینامه ارسطو
زندگینامه ارد بزرگ
امیر هوشنگ ابتهاج کیست؟




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by buybook
This Template By Theme-Designer.Com